مناجات اثر استاد شهریار
اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست (استاد شریعتی)
سلام دوستان ما مبارک رمضان رو به همتون تبریک میگم و امید وارم طاعات و عباداتتون قبول اونی که اون بالاست باشه
ببخشید که دیر اومدم مدتی بود درگیر کارام بودم خلاصه ما رو حلال کنید
اول صلوات بفرستین بعد دعارو بخونین بعدشم برین به طرف شعر
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
اَللّهُمَّ اجْعَلْنی فیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلینَ عَلَیْکَ وَاجْعَلْنی فیهِ مِنَ الْفاَّئِزینَ لَدَیْکَ وَاجْعَلْنی فیهِ مِنَ الْمُقَرَّبینَ اِلَیْکَ بِاِحْسانِکَ یا غایَةَ الطّالِبینَ.
خدایا قرارم ده در این ماه از توکلکنندگان بر خودت و بگردانم در آن از سعادتمندان درگاهت، قرارم ده در آن از مقربان پیشگاهت به حق احسانت ای هدف نهایی جویندگان.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مناجات
دلم جواب بلی می دهد صلای تو را به زلف گو که ازل تا ابد کشاکش تست کشم جفای تو تا عمر باشدم ، هر چند بجاست کز غم دل رنجه باشم و دلتنگ تو از دریچه ی دل می روی و می آیی غبار فقر و فنا توتیای چشمم کن خوشا طلاق تن و دلکشا تلاقی روح هوای سیر گل و ساز بلبلم دادی به آب و آینه ام ناز می کند صورت به دامن تر خود طعنه می زنم زاهد ز جور خلق به پیش تو آورم شکوه ز آه من به هلال تو هاله می خواهند شبانیم هوس است و طواف کعبه ی طور به جبر گر همه عالم رضای من طلبند گرم شناگر دریای عشق نشناسند چه شکر گویمت ای چهره ساز پرده ی شب چه جای من که بر این صحنه موه های بلند بر این مقرنس فیروزه تا ابد مسحور به تار چنگ نواسنج من گره زده اند بر آستان خود این دلشکستگان دریاب دل شکسته ی من گفت شهریارا بس استاد شهریار
صلا بزن که به جان می خرم بلای تو را
نه ابتدای تو دیدم نه انتهای تو را
وفا نمی کند این عمرها وفای تو را
مگر نه در دل من تنگ کرده جای تو را
ولی نمی شنود کس صدای پای تو را
که خضر راه شوم چشمه ی بقای تو را
که داده با دل من وعده ی لقای تو را
که بنگرم به گل و سر کنم ثنای تو را
کو صوفیانه به خود بسته ام صفای تو را
بیا که برنخورد گوشه ی قبای تو را
بگو که با که برم شرح ماجرای تو را
به در نمی کند از سر دلم هوای تو را
مگر به گوش دلی بشنوم صدای تو را
من اختیا کنم ز آن میان رضای تو را
چه غم ز شنعت بیگانه آشنای تو را
که چشمم این همه فیلم فرح فزای تو را
به صف ستاده تماشای سینمای تو را
ستاره ی سحری چشم سرمه سای تو را
فداست طره ی زلف گره گشای تو را
که آستین بفشاندند ماسوای تو را
که من به خانه ی خود یافتم خدای تو را